مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۲۶۱۱: جانا تو بگو رمزی از آتش همراهی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جانا تو بگو رمزی از آتش همراهی من دم نزنم زیرا دم می نزند ماهی بر خیمه این گردون تو دوش قنق بودی مه سجده همی کردت ای ایبک خرگاهی خورشید ز تو گشته صاحب کله گردون وز بخشش تو دیده این ماه سما ماهی کی هر دو یکی گردد تو آتش و من روغن وین قسمت چو آمد تو یوسف و من چاهی هر چند که این جوشم از آتش تو باشد من بنده آن خلعت گر رانی و گر خواهی این دانش من گشته بر دانش تو پرده فریاد من مسکین از دانش و آگاهی گه از می و از شاهد گویم مثل لطفش وین هر دو کجا گنجد در وحدت اللهی شمس الحق تبریزی صبحی که تو خندانی کی شب بودش در پی یا زحمت بی گاهی مولانا بلخی