مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۲۵۹۸: ای جان و جهان آخر از روی نکوکاری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای جان و جهان آخر از روی نکوکاری یک دم چه زیان دارد گر روی به ما آری ای روی تو چون آتش وی بوی تو چون گل خوش یا رب که چه رو داری یا رب که چه بو داری در پیش دو چشم من پیوسته خیال تو خوش خواب که می بینم در حالت بیداری دل را چو خیال تو بنوازد مسکین دل در پوست نمی گنجد از لذت دلداری قرص قمرت گویم نور بصرت گویم جان دگرت گویم یا صحت بیماری از شرم تو شاخ گل سر پیش درافکنده وز زاری من بلبل وامانده شد از زاری از جمله ببر زیرا آن جا که تویی و او تو نیز نمی گنجی جز او که دهد یاری اندر شکم ماهی دم با کی زند یونس جز او کی بود مونس در نیم شب تاری در چشمه سوزن تو خواهی که رود اشتر ای بسته تو بر اشتر شش تنگ به سرباری با این همه ای دیده نومید مباش از وی چون ابر بهاری کن در عشق گهرباری مولانا بلخی