مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۲۵۹۶: نظاره چه میآیی در حلقه بیداری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نظاره چه می آیی در حلقه بیداری گر سینه نپوشانی تیری بخوری کاری در حلقه سر اندرکن دل را تو قویتر کن شاهی است تو باور کن بر کرسی جباری تا بازرهی زان دم تا مست شوی هر دم گاهی ز لب لعلش گاهی ز می ناری بگشای دهانت را خاشاک مجو در می خاشاک کجا باشد در ساغر هشیاری ای خواجه چرا جویی دلداری از آن جانان بس نیست رخ خوبش دلجویی و دلداری دی نامه او خواندم در قصه بی خویشی بنوشتم از عالم صد نامه بیزاری نقش تو چو نقش من رخ بر رخ خود کرده ست با ما غم دل گویی یا قصه جان آری من با صنم معنی تن جامه برون کردم چون عشق بزد آتش در پرده ستاری در رنگ رخم عشقش چون عکس جمالش دید افتاد به پایم عشق در عذر گنه کاری شمس الحق تبریزی آیی و نبینندت زیرا که چو جان آیی بی رنگ صباواری مولانا بلخی