مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۲۵۷۷: همرنگ جماعت شو تا لذت جان بینی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
همرنگ جماعت شو تا لذت جان بینی در کوی خرابات آ تا دردکشان بینی درکش قدح سودا هل تا بشوی رسوا بربند دو چشم سر تا چشم نهان بینی بگشای دو دست خود گر میل کنارستت بشکن بت خاکی را تا روی بتان بینی از بهر عجوزی را تا چند کشی کابین وز بهر سه نان تا کی شمشیر و سنان بینی نک ساقی بی جوری در مجلس او دوری در دور درآ بنشین تا کی دوران بینی این جاست ربا نیکو جانی ده و صد بستان گرگی و سگی کم کن تا مهر شبان بینی شب یار همی گردد خشخاش مخور امشب بربند دهان از خور تا طعم دهان بینی گویی که فلانی را ببرید ز من دشمن رو ترک فلانی گو تا بیست فلان بینی اندیشه مکن الا از خالق اندیشه اندیشه جانان به کاندیشه نان بینی با وسعت ارض الله بر حبس چه چفسیدی ز اندیشه گره کم زن تا شرح جنان بینی خامش کن از این گفتن تا گفت بری باری از جان و جهان بگذر تا جان و جهان بینی مولانا بلخی