مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۲۵۷۴: از آتش ناپیدا دارم دل بریانی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از آتش ناپیدا دارم دل بریانی فریاد مسلمانان از دست مسلمانی شهد و شکرش گویم کان گهرش گویم شمع و سحرش خوانم یا نادره سلطانی زین فتنه و غوغایی آتش زده هر جایی وز آتش و دود ما برخاسته ایوانی با این همه سلطانی آن خصم مسلمانی بربود به قهر از من در راه حرمدانی بگشاد حرمدانم بربود دل و جانم آن کس که به پیش او جانی به یکی نانی من دوش ز بوی او رفتم سر کوی او ناگاه پدید آمد باغی و گلستانی آن جا دل و دلداری هم عالم اسراری هم واقف و بیداری هم شهره و پنهانی در خدمت خاک او عیشی و تماشایی در آتش عشق او هر چشمه حیوانی مولانا بلخی