مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۲۵۶۹: آن زلف مسلسل را گر دام کنی حالی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن زلف مسلسل را گر دام کنی حالی در عشق جهانی را بدنام کنی حالی می جوش ز سر گیرد خمخانه به رقص آید گر از شکرقندت در جام کنی حالی از چشم چو بادامت در مجلس یک رنگی هر نقل که پیش آید بادام کنی حالی حاشا ز عطای تو کان نسیه بود ای جان گر تشنه بود صادق انعام کنی حالی ای ماه فلک پیما از منزل ما تا تو صدساله ره ار باشد یک گام کنی حالی از لطف تو از عقرب صد شیر بجوشیده و آن کره گردون را هم رام کنی حالی بر بام فلک صد در بگشاید و بنماید گر حارس بامت را بر بام کنی حالی هر خام شود پخته هم خوانده شود تخته گر صبح رخت جلوه در شام کنی حالی مولانا بلخی