مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۲۵۴۲: بتاب ای ماه بر یارم بگو یارا اغا پوسی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بتاب ای ماه بر یارم بگو یارا اغا پوسی بزن ای باد بر زلفش که ای زیبا اغا پوسی گر این جایی گر آن جایی وگر آیی وگر نایی همه قندی و حلوایی زهی حلوا اغا پوسی ملامت نشنوم هرگز نگردم در طلب عاجز نباشد عشق بازیچه بیا حقا اغا پوسی اگر در خاک بنهندم تویی دلدار و دلبندم وگر بر چرخ آرندم از آن بالا اغا پوسی اگر بالای که باشم چو رهبان عشق تو جویم وگر در قعر دریاام در آن دریا اغا پوسی ز تاب روی تو ماها ز احسان های تو شاها شده زندان مرا صحرا در آن صحرا اغا پوسی چو مست دیدن اویم دو دست از شرم واشویم بگیرم در رهش گویم که ای مولا اغا پوسی دلارام خوش روشن ستیزه می کند با من بیار ای اشک و بر وی زن بگو ایلا اغا پوسی تو را هر جان همی جوید که تا پای تو را بوسد ندارد زهره تا گوید بیا این جا اغا پوسی وگر از بنده سیرابی بگیری خشم و دیر آیی بماند بی کس و تنها تو را تنها اغا پوسی بیا ای باغ و ای گلشن بیا ای سرو و ای سوسن برای کوری دشمن بگو ما را اغا پوسی بیا پهلوی من بنشین به رسم و عادت پیشین بجنبان آن لب شیرین که مولانا اغا پوسی منم نادان تویی دانا تو باقی را بگو جانا به گویایی افیغومی به ناگویا اغا پوسی مولانا بلخی