مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۲۴۹۷: صبح چو آفتاب زد رایت روشناییی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
صبح چو آفتاب زد رایت روشناییی لعل و عقیق می کند در دل کان گداییی گر ز فلک نهان بود در ظلمات کان بود گوهر سنگ را بود با فلک آشناییی نور ز شرق می زند کوه شکاف می کند در دل سنگ می نهد شعشعه عطاییی در پی هر منوری هست یقین منوری در پی هر زمینیی مرتقب سماییی صورت بت نمی شود بی دل و دست آزری آزر بتگری کجا باشد بی خداییی گفت پیمبر به حق کآدمی است کان زر فرق میان کان و کان هست به زرنماییی مولانا بلخی