داوی پریشان
گزیده شعر های - پریشان
چکامه 18: عقل روزی به دل نمود خطاب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ترجمهء شعر علامه محمد اقبال به دری توسط استاد داوی عقل و دل عقل روزی به دل نمود خطاب خلق را پیرو و پیشوایم من در زمین ام ولی فلک پیما تا چه اندازه یی رسایم من کار من رهبریست در دنیا مثل خضر خسته پایم من کرده تفسیر نامه ای هستی مظهر شان کبریایم من تو یکی قطره خون بی قیمت غیرت لعل بی بهایم من گفت دل این همه درست ولی تو زمن هم شنو چه هایم من راز هستی تو نیز میدانی لیک دیدم به چشم هایم من کار تو با مظاهر افتادست لیک با باطن آشنایم من علم از تست و معرفت از من تو خدا جو خدا نمایم من آخر فلسفه ست تشویشی محفل حسن را ضیایم من از زمان و مکان تو رشته به پا طایر سدره آشنایم من چه بلند است پایه ای جانم عرش پر مجد کبریایم من داوی پریشان