مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۲۴۹۲: هر بشری که صاف شد در دو جهان ورا دلی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر بشری که صاف شد در دو جهان ورا دلی دید غرض که فقر بد بانگ الست را بلی عالم خاک همچو تل فقر چو گنج زیر او شادی کودکان بود بازی و لاغ بر تلی چشم هر آنک بسته شد تابش حرص خسته شد و آنک ز گنج رسته شد گشت گران و کاهلی گنج جمال همچو مه جانش بدیده گفته خه بر ره او هزار شه آه شگرف حاصلی وصف لبش بگفتمی چهره جان شکفتمی راه بیان برفتمی لیک کجاست واصلی جان بجهان و هم بجه سر بمکش سرک بنه گر چه درون هر دو ده نیست درون قابلی ای تبریز مشتهر بند به شمس دین کمر ز آنک مبارک است سر بر کف پای کاملی مولانا بلخی