مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۲۴۹۰: ساقی جان فزای من بهر خدا ز کوثری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ساقی جان فزای من بهر خدا ز کوثری در سر مست من فکن جام شراب احمری بحر کرم تویی مرا از کف خود بده نوا باغ ارم تویی مها بر بر من بزن بری ای به زمین ز آسمان آمده چون فرشته ای وی ز خطاب اشربوا مغز مرا پیمبری بزم درآ و می بده رسم بهار نو بنه ای رخ تو چو گلشنی وی قد تو صنوبری گر چه به بتکده دلم هر نفسی است صورتی نیست و نباشد و نبد چون رخ تو مصوری می چو دود بر این سرم بسکلد از تو لنگرم چهره زرد چون زرم سرخ شود چو آذری بحر کرم چه کم شود گر بخورند جرعه ای فضل خدا چه کم شود گر برسد به کافری این دل بی قرار را از قدحی قرار ده وین صدف وجود را بخش صفای گوهری یا برهان ز فکرتم یا برسان به فطرتم یا به تراش نردبان باز کن از فلک دری مولانا بلخی