مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۲۴۷۵: باز ترش شدی مگر یار دگر گزیدهای
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
باز ترش شدی مگر یار دگر گزیده ای دست جفا گشاده ای پای وفا کشیده ای دوش ز درد دل مها تا به سحر نخفته ام ز آنک تو مکر دشمنان در حق من شنیده ای ای دم آتشین من خیز تویی گواه دل ای شب دوش من بیا راست بگو چه دیده ای آینه ای خریده ای می نگری به روی خود در پس پرده رفته ای پرده من دریده ای عقل کجا که من کنون چاره کار خود کنم عقل برفت یاوه شد تا تو به من رسیده ای لعبت صورت مرا دوخته ای به جادوی سوزن های بوالعجب در دل من خلیده ای بر در و بام دل نگر جمله نشان پای توست بر در و بام مردمان دوش چرا دویده ای هر کی حدیث می کند بر لب او نظر کنم از هوس دهان تو تا لب کی گزیده ای تهمت دزد برنهم هر کی دهد نشان تو کاین ز کجا گرفته ای وین ز کجا خریده ای مولانا بلخی