مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۲۴۷۴: ریگ ز آب سیر شد من نشدم زهی زهی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ریگ ز آب سیر شد من نشدم زهی زهی لایق خرکمان من نیست در این جهان زهی بحر کمینه شربتم کوه کمینه لقمه ام من چه نهنگم ای خدا بازگشا مرا رهی تشنه تر از اجل منم دوزخ وار می تنم هیچ رسد عجب مرا لقمه زفت فربهی نیست نزار عشق را جز که وصال داروی نیست دهان عشق را جز کف تو علف دهی عقل به دام تو رسد هم سر و ریش گم کند گر چه بود گران سری گر چه بود سبک جهی صدق نهنده هم تویی در دل هر موحدی نقش کننده هم تویی در دل هر مشبهی نوح ز اوج موج تو گشته حریف تخته ای روح ز بوی کوی تو مست و خراب و والهی خامش باش و بازرو جانب قصر خامشان باز به شهر عشق رو ای تو فکنده در دهی مولانا بلخی