مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۲۴۵۹: عارف گوینده اگر تا سحر صبر کنی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عارف گوینده اگر تا سحر صبر کنی از جهت خسته دلان جان و نگهبان منی همچو علی در صف خود سر نبری از کف خود بولهب وسوسه را تا نکنی راه زنی راه زنان را بزنی تا که حقت نام نهد غازی من حاجی من گر چه به تن در وطنی ساقی جام ازلی مایه قند و عسلی بارگه جان و دلی گنجگه بوالحسنی جنبش پر ملکی مطلع بام فلکی جمع صفا را نمکی شمع خدا را لگنی باده دهی مست کنی جمله حریفان مرا عربده شان یاد دهی یا منشان درفکنی از یک سوراخ تو را مار دوباره نگزد گر نری و پاکدلی مؤمنی و مؤتمنی خامش باش ای دل من نام مرا هیچ مگو نام کسی گو که از او چون گل تر خوش دهنی مولانا بلخی