مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۲۴۵۰: در دل خیالش زان بود تا تو به هر سو ننگری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در دل خیالش زان بود تا تو به هر سو ننگری و آن لطف بی حد زان کند تا هیچ از حد نگذری با صوفیان صاف دین در وجد گردی همنشین گر پای در بیرون نهی زین خانقاه شش دری داری دری پنهان صفت شش در مجو و شش جهت پنهان دری که هر شبی زان در همی بیرون پری چون می پری بر پای تو رشته خیالی بسته اند تا واکشندت صبحدم تا برنپری یک سری بازآ به زندان رحم تا خلقتت کامل شدن هست این جهان همچون رحم این جمله خون زان می خوری جان را چو بررویید پر شد بیضه تن را شکست جان جعفر طیار شد تا می نماید جعفری مولانا بلخی