مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۲۴۴۳: ای تو ملول از کار من من تشنه تر هر ساعتی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای تو ملول از کار من من تشنه تر هر ساعتی آخر چه کم گردد ز تو کز تو برآید حاجتی بر تو زیانی کی شود از تو عدم گر شیء شود معدوم یابد خلعتی گیرد ز هستی رایتی یا مستحق مرحمت یابد مقام و مرتبت برخواند اندر مکتبت از لوح محفوظ آیتی ای رحمة للعالمین بخشی ز دریای یقین مر خاکیان را گوهری مر ماهیان را راحتی موجش گهی گوهر دهد لطفش گهی کشتی کشد چندین خلایق اندر او مر هر یکی را حالتی خود پیشتر اجزای او در سجده همچون شاکران وز بهر خدمت موج او گه گه نماید قامتی در پیش دریای نهان این هفت دریای جهان چون واهب اندر بخششی چون راهب اندر طاعتی دریای پرمرجان ما عمر دراز و جان ما پس عمر ما بی حد بود ما را نباشد غایتی ای قطره گر آگه شوی با سیل ها همره شوی سیلت سوی دریا برد پیشت نباشد آفتی ور سرکشی غافل شوی آن سیل عشق مستوی گوش تو گیرد می کشد کو بر تو دارد رافتی مستفعلن مستفعلن اکنون شکر پنهان کنم کز غیب جوقی طوطیان آورده اندم غارتی شکر نگر تو نو به نو آواز خاییدن شنو نی این شکر را صورتی نی طوطیان را آلتی دارد خدا قندی دگر کان ناید اندر نیشکر طوطی و حلقوم بشر آن را ندارد طاقتی چون شمس تبریزی که او گنجا ندارد در فلک کان مطلع خورشید او دارد عجایب ساحتی مولانا بلخی