مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۲۴۳۸: دزدید جمله رخت ما لولی و لولی زادهای
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دزدید جمله رخت ما لولی و لولی زاده ای در هیچ مسجد مکر او نگذاشته سجاده ای خرقه فلک ده شاخ از او برج قمر سوراخ از او وای ار بیفتد در کفش چون من سلیمی ساده ای زد آتش اندر عود ما بر آسمان شد دود ما بشکست باد و بود ما ساقی به نادر باده ای در کار مشکل می کند در بحر منزل می کند جان قصه دل می کند کو عاشقی دل داده ای دل داده آن باشد که او در صبر باشد سخت رو نی چون تو گوشه گشته ای در گوشه ای افتاده ای در غصه ای افتاده ای تا خود کجا دل داده ای در آرزوی قحبه یا وسوسه قواده ای شرمی بدار از ریش خود از ریش پرتشویش خود بسته دو چشم از عاقبت در هرزه لب گشاده ای خوب است عقل آن سری در عاقبت بینی جری از حرص وز شهوت بری در عاشقی آماده ای خامش که مرغ گفت من پرد سبک سوی چمن نبود گرو در دفتری در حجره ای بنهاده ای مولانا بلخی