مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۲۴۳۴: از دار ملک لم یزل ای شاه سلطان آمدی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از دار ملک لم یزل ای شاه سلطان آمدی بر قلب ماهان برزدی سنجق ز شاهان بستدی ماه آمدی از لامکان ای اصل کارستان جان صد آفتاب و چرخ را چون ذره ها برهم زدی یک مشعله افروختی تا روز و شب را سوختی عذری به جرم آموختی نیکی خجل شد از بدی از رشک پنهان ای پری در جان درآ تا دل بری ای زهره صد مشتری ای سر لطف ایزدی بخرام بخرام ای صنم زیرا تویی کاندر حرم هم حسرت هر عابدی هم قبله هر معبدی نقشی است بی مثل آن رخش پرنور پاک خالقش زلفی است مشکین طره اش یا طیلسان احمدی چون شمس تبریزی رود چون سایه جان در پی رود در دیده خاکش توتیا یا کحل نور سرمدی مولانا بلخی