مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۲۴۰۲: باده بده ساقیا عشوه و بادم مده
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
باده بده ساقیا عشوه و بادم مده وز غم فردا و دی هیچ به یادم مده باده از آن خم مه پر کن و پیشم بنه گر نگشایم گره هیچ گشادم مده چون گذرد می ز سر گویم ای خوش پسر باده نخواهم دگر مست فتادم مده چاکر خنده توام کشته زنده توام گر نه که بنده توام باده شادم مده فتنه به شهر توام کشته قهر توام گر نه که بهر توام هیچ مرادم مده صدقه از آن لعل کان بخش بر این پرزیان ور ز برای تو جان صدقه ندادم مده از سر کین درگذر بوسه ده ای لب شکر بر سر هر خاک سر گر ننهادم مده هر که دوم بار زاد عشق بدو داد داد صد ره از صدق و داد گر بنزادم مده شمس حق نیک نام شد تبریزت مقام گر نشکستم تمام هیچ تو دادم مده مولانا بلخی