مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۲۳۹۴: از بس که مطرب دل از عشق کرد ناله
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از بس که مطرب دل از عشق کرد ناله آن دلبرم درآمد در کف یکی پیاله افکند در سر من آنچ از سرم برآرد نو کرد عشق ما را باده هزارساله می گشت دین و کیشم من مست وقت خویشم نی نسیه را شناسم نی بر کسم حواله من باغ جان بدادم چرخشت را خریدم بر جام می نبشتم این بیع را قباله ای سخره زمانه برهم بزن تو خانه کاین کاله بیش ارزد وآنگه چگونه کاله بربند این دهان را بگشا دهان جان را بینی که هر دو عالم گردد یکی نواله نپذیرد آن نواله جانت چو مست باشد سرمست خد و خالش کی بنگرد به خاله جان های آسمانی سرمست شمس تبریز بگشای چشم و بنگر پران شده چو ژاله مولانا بلخی