مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۲۳۷۸: صد خمار است و طرب در نظر آن دیده
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
صد خمار است و طرب در نظر آن دیده که در آن روی نظر کرده بود دزدیده صد نشاط است و هوس در سر آن سرمستی که رخ خود به کف پاش بود مالیده عشوه و مکر زمانه نپذیرد گوشی که سلام از لب آن یار بود بشنیده پیچ زلفش چو ندیدی تو برو معذوری ای تو در نیک و بد دور زمان پیچیده نی تراشی است که اندر نی صورت بدمد هیچ دیدی تو نیی بی نفسی نالیده گر بداند که حریف لب کی خواهد شد کی برنجد ز بریدن قلم بالیده گر بپرسند چه فرق است میان تو و غیر فرق این بس که تویی فرق مرا خاریده جرعه ای کن فیکون بر سر آن خاک بریخت لب عشاق جهان خاک تو را لیسیده شمس تبریز تو را عشق شناسد نه خرد بر دم باد بهاری نرسد پوسیده مولانا بلخی