مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۲۳۵۷: ای گشته دلت چو سنگ خاره
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای گشته دلت چو سنگ خاره با خاره و سنگ چیست چاره با خاره چه چاره شیشه ها را جز آنک شوند پاره پاره زان می خندی چو صبح صادق تا پیش تو جان دهد ستاره تا عشق کنار خویش بگشاد اندیشه گریخت بر کناره چون صبر بدید آن هزیمت او نیز بجست یک سواره شد صبر و خرد بماند سودا می گرید و می کند حراره خلقی ز جدایی عصیرت بر راه فتاده چون عصاره هر چند شده ست خون جگرشان چستند در این ره و چه کاره بیگانه شدیم بهر این کار با عقل و دل هزارکاره العشق حقیقه الاماره و الشعر طباله الاماره احذر فامیرنا مغیر کل سحر لدیه غاره اترک هذا وصف فراقا تنشق لهوله العباره بگریخت امام ای مؤذن خاموش فرورو از مناره مولانا بلخی