مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۲۳۳۲: ای آنک تو را ما ز همه کون گزیده
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای آنک تو را ما ز همه کون گزیده بگذاشته ما را تو و در خود نگریده تو شرم نداری که تو را آینه ماییم تو آینه ناقص کژشکل خریده ای بی خبر از خویش که از عکس دل تو بر عارض جان ها گل و گلزار دمیده صد روح غلام تو تو هر دم چو کنیزک آراسته خود را و به بازار دویده بر چرخ ز شادی جمال تو عروسی است ای همچو کمان جان تو در غصه خمیده صد خرمن نعمت جهت پیشکش تو وز بهر یکی دانه در این دام پریده ای آنک شنیدی سخن عشق ببین عشق کو حالت بشنیده و کو حالت دیده در عشق همان کس که تو را دوش بیاراست امشب تو به خلوتگه عشق آی جریده چون صبر بود از شه شمس الحق تبریز ای آب حیات ابد از شاه چشیده مولانا بلخی