مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۲۳۳۰: آن عشق جگرخواره کز خون شود او فربه
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن عشق جگرخواره کز خون شود او فربه ای بارخدا بر ما نرمش کن و رحمش ده روزی که نریزد خون رنجیش بدید آمد جز از جگر عاشق آن رنج نگردد به تیر نظرت دیدم جان گفت زهی دولت پرم چو کمان پرم من از کشش آن زه من خاک دژم بودم در کتم عدم بودم آمد به سر گورم عشقت که هلا برجه از بانگ تو برجستم در عهد تو بنشستم ما را تو تعاهد کن سالار تویی در ده بیخود بنشین پیشم بیخود کن و بی خویشم تا هیچ نیندیشم نی از که نی از مه بر نطع پیادستم من اسپ نمی خواهم من مات توام ای شه رخ بر رخ من برنه ای یوسف عیسی دم با زر غم و بی زر غم پیش آر تو جام جم والله که تویی سرده زان می که از او سینه صافی است چو آیینه پیش آر و مده وعده بر شنبه و پنجشنبه مولانا بلخی