مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۲۳۰۴: هر روز پری زادی از سوی سراپرده
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر روز پری زادی از سوی سراپرده ما را و حریفان را در چرخ درآورده صوفی ز هوای او پشمینه شکافیده عالم ز بلای او دستار کشان کرده سالوس نتان کردن مستور نتان بودن از دست چنین رندی سغراق رضا خورده دی رفت سوی گوری در مرده زد او شوری معذورم آخر من کمتر نیم از مرده هر روز برون آید ساغر به کف و گوید والله که بنگذارم در شهر یک افسرده ای مونس و ای جانم چندانت بپیچانم تا شهد و شکر گردی ای سرکه پرورده خستم جگرت را من بستان جگری دیگر همچون جگر شیران ای گربه پژمرده همرنگ دل من شو زیرا که نمی شاید من سرخ و سپید ای جان تو زرد و سیه چرده خامش کن و خامش کن دررو به حریم دل کاندر حرمین دل نبود دل آزرده شمس الحق تبریزی بادا دل بدخواهت بر گرد جهان گردان در طمع یکی گرده مولانا بلخی