مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۲۲۹۲: به لاله دوش نسرین گفت برخیزیم مستانه
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به لاله دوش نسرین گفت برخیزیم مستانه به دامان گل تازه درآویزیم مستانه چو باده بر سر باده خوریم از گلرخ ساده بیا تا چون گل و لاله درآمیزیم مستانه چو نرگس شوخ چشم آمد سمن را رشک و خشم آمد به نسرین گفت تا ما هم براستیزیم مستانه بت گلروی چون شکر چو غنچه بسته بود آن در چو در بگشاد وقت آمد که درریزیم مستانه که جان ها کز الست آمد بسی بی خویش و مست آمد از آن در آب و گل هر دم همی لغزیم مستانه دلا تو اندر این شادی ز سرو آموز آزادی که تا از جرم و از توبه بپرهیزیم مستانه صلاح دیده ره بین صلاح الدین صلاح الدین برای او ز خود شاید که بگریزیم مستانه مولانا بلخی