مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۲۲۸۳: ساقی فرخ رخ من جام چو گلنار بده
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ساقی فرخ رخ من جام چو گلنار بده بهر من ار می ندهی بهر دل یار بده ساقی دلدار تویی چاره بیمار تویی شربت شادی و شفا زود به بیمار بده باده در آن جام فکن گردن اندیشه بزن هین دل ما را مشکن ای دل و دلدار بده باز کن آن میکده را ترک کن این عربده را عاشق تشنه زده را از خم خمار بده جان بهار و چمنی رونق سرو و سمنی هین که بهانه نکنی ای بت عیار بده پای چو در حیله نهی وز کف مستان بجهی دشمن ما شاد شود کوری اغیار بده غم مده و آه مده جز به طرب راه مده آه ز بیراه بود ره بگشا بار بده ما همه مخمور لقا تشنه سغراق بقا بهر گرو پیش سقا خرقه و دستار بده تشنه دیرینه منم گرم دل و سینه منم جام و قدح را بشکن بی حد و بسیار بده خود مه و مهتاب تویی ماهی این آب منم ماه به ماهی نرسد پس ز مه ادرار بده مولانا بلخی