مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف ر - ز
غزل شمارهٔ ۱۲۰۲: به آفتاب شهم گفت هین مکن این ناز
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به آفتاب شهم گفت هین مکن این ناز که گر تو روی بپوشی کنیم ما رو باز دمی که شعشعه این جمال درتابد صد آفتاب شود آن زمان سیاه و مجاز کسی شود به تو غره که روی دوست ندید کسی که دید مرا کی کند تو را اعزاز ز گازران مگریز و به زیر ابر مرو که ابر را و تو را من درآورم به نیاز اگر چه جان و جهانی خوش به توست جهان نگون شوی چو رخم دلبری کند آغاز مرا هزار جهانست پر ز نور و نعیم چه ناز می رسدت با من ای کمین خباز عباد را برهانم ز نان و از نانبا حیات من بدهدشان حیات و عمر دراز ز آفتاب گذشتیم خیز ای ناهید بیار باده و نقل و نبات و نی بنواز زمانه با تو نسازد تو سازوارش کن به چنگ ما ده سغراق و چنگ را ده ساز نبات و جامد و حیوان همه ز تو مستند دمی بدین دو سه مخمور بی نوا پرداز حیات با تو خوشست و ممات با تو خوشست گهیم همچو شکر بفسران گهی بگداز چو ماه همره من شد سفر مرا حضرست به زیر سایه او می روم نشیب و فراز ز آسمان شنوم من که عاقبت محمود خموش باش که محمود گشت کار ایاز مولانا بلخی