مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف ر - ز
غزل شمارهٔ ۱۱۵۸: رحم بر یار کی کند هم یار
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رحم بر یار کی کند هم یار آه بیمار کی شنود بیمار اشک های بهار مشفق کو تا ز گل پر کنند دامن خار اکثروا ذکر هادم اللذات بشنوید از خزان بی زنهار غار جنت شود چو هست در او ثانی اثنین اذ هما فی الغار ز آه عاشق فلک شکاف کند ناله عاشقان نباشد خوار فلک از بهر عاشقان گردد بهر عشقست گنبد دوار نی برای خباز و آهنگر نی برای دروگر و عطار آسمان گرد عشق می گردد خیز تا ما کنیم نیز دوار بین که لو لاک ما خلقت چه گفت کان عشق است احمد مختار مدتی گرد عاشقی گردیم چند گردیم گرد این مردار چشم کو تا که جان ها بیند سر برون کرده از در و دیوار در و دیوار نکته گویانند آتش و خاک و آب قصه گزار چون ترازو و چون گز و چو محک بی زبانند و قاضی بازار عاشقا رو تو همچو چرخ بگرد خامش از گفت و جملگی گفتار مولانا بلخی