مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف ر - ز
غزل شمارهٔ ۱۱۵۶: مطرب عاشقان بجنبان تار
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مطرب عاشقان بجنبان تار بزن آتش به مؤمن و کفار مصلحت نیست عشق را خمشی پرده از روی مصلحت بردار تا بنگریست طفل گهواره کی دهد شیر مادر غمخوار هر چه غیر خیال معشوقست خار عشقست اگر بود گلزار مطربا چون رسی به شرح دلم پای در خون نهاده ای هش دار پای آهسته نه که تا نجهد چکره ای خون دل به هر دیوار مطربا زخم های دل می بین تا ندانند خویشتن خوش دار مطربا نام بر ز معشوقی کز دل ما ببرد صبر و قرار من چه گفتم کجا بماند دلی گر دلم کوه بود رفت از کار نام او گوی و نام من کم کن تا لقب گویمت نکوگفتار چون ز رفتار او سخن گویم دل کجا می رود زهی رفتار شمس تبریز عیسی عهدی هست در عهد تو چنین بیمار مولانا بلخی