مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف ر - ز
غزل شمارهٔ ۱۱۵۳: مه تو یار ندارد جز او تو یار مگیر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مه تو یار ندارد جز او تو یار مگیر رخش کنار ندارد از او کنار مگیر جهان شکارگهی دان ز هر طرف صیدی درآ چو شیر به جز شیر نر شکار مگیر هوای نفس مهارست و خلق چون شتران به غیر آن شتر مست را مهار مگیر وجود جمله غبارست تابش از مه ماست به ماه پشت میار و ره غبار مگیر بران ز پیش جهان را که مار گنج تواست تواش به حسن چو طاووس گیر و مار مگیر چو خلق بر کف دستت نهند چون سیماب ز عشق بر کف سیماب شو قرار مگیر به حس دست بدان ار چه چشم تو بستست ز گلشن ازلی گل بچین و خار مگیر به بوی آن گل بگشاد دیده یعقوب نسیم یوسف ما را ز کرته خوار مگیر کیست یوسف جان شاه شمس تبریزی به غیر حضرت او را تو اعتبار مگیر مولانا بلخی