مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف ر - ز
غزل شمارهٔ ۱۱۳۹: مجوی شادی چون در غمست میل نگار
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مجوی شادی چون در غمست میل نگار که در دو پنجه شیری تو ای عزیز شکار اگر چه دلبر ریزد گلابه بر سر تو قبول کن تو مر آن را به جای مشک تتار درون تو چو یکی دشمنیست پنهانی بجز جفا نبود هیچ دفع آن سگسار کسی که بر نمدی چوب زد نه بر نمدست ولی غرض همه تا آن برون شود ز غبار غبارهاست درون تو از حجاب منی همی برون نشود آن غبار از یک بار به هر جفا و به هر زخم اندک اندک آن رود ز چهره دل گه به خواب و گه بیدار اگر به خواب گریزی به خواب دربینی جفای یار و سقط های آن نکوکردار تراش چوب نه بهر هلاکت چوبست برای مصلحتی راست در دل نجار از این سبب همه شر طریق حق خیرست که عاقبت بنماید صفاش آخر کار نگر به پوست که دباغ در پلیدی ها همی بمالد آن را هزار بار هزار که تا برون رود از پوست علت پنهان اگر چه پوست نداند ز اندک و بسیار تو شمس مفخر تبریز چاره ها داری شتاب کن که تو را قدرتیست در اسرار مولانا بلخی