مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف ر - ز
غزل شمارهٔ ۱۱۲۸: بر سر ره دیدمش تیزروان چون قمر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بر سر ره دیدمش تیزروان چون قمر گفتم بهر خدا یک دمه آهسته تر یک دم ای ماه وش اسب و عنان را بکش ای تو چو خورشید و خور سایه ز ما زو مبر گفت منم آفتاب نیست تو را تاب تاب زانک ز یک تاب من از تو نماند اثر زانک تو در سردسیر داشته ای رخت خشک خشک لب و چشم تر بوده ای از خشک و تر برج من آن سوترست دور ز خشک و ترست نیک عجب گوهرست نیک پر از شور و شر از پس چندین حجاب چاک زدستی تو جیب از پس پرده تو را یاوه شده پا و سر جانب تبریز تاز جانب شمع طراز شمس حق سرفراز تا شودت زیب و فر مولانا بلخی