مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف ر - ز
غزل شمارهٔ ۱۰۹۷: عقل بند ره روانست ای پسر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عقل بند ره روانست ای پسر بند بشکن ره عیانست ای پسر عقل بند و دل فریب و جان حجاب راه از این هر سه نهانست ای پسر چون ز عقل و جان و دل برخاستی این یقین هم در گمانست ای پسر مرد کو از خود نرفت او مرد نیست عشق بی درد آفسانست ای پسر سینه خود را هدف کن پیش دوست هین که تیرش در کمانست ای پسر سینه ای کز زخم تیرش خسته شد در جبینش صد نشانست ای پسر عشق کار نازکان نرم نیست عشق کار پهلوانست ای پسر هر کی او مر عاشقان را بنده شد خسرو و صاحب قرانست ای پسر عشق را از کس مپرس از عشق پرس عشق ابر درفشانست ای پسر ترجمانی منش محتاج نیست عشق خود را ترجمانست ای پسر گر روی بر آسمان هفتمین عشق نیکونردبانست ای پسر هر کجا که کاروانی می رود عشق قبله کاروانست ای پسر این جهان از عشق تا نفریبدت کاین جهان از تو جهانست ای پسر هین دهان بربند و خامش چون صدف کاین زبانت خصم جانست ای پسر شمس تبریز آمد و جان شادمان چونک با شمسش قرانست ای پسر مولانا بلخی