مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف ر - ز
غزل شمارهٔ ۱۰۸۸: سر فروکن به سحر کز سر بازار نظر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سر فروکن به سحر کز سر بازار نظر طبله کالبد آورده ام آخر بنگر بر سر کوی تو پرطبله من بین و بخر شانه ها و شبه ها و سره روغن ها تر شبه من غم تو روغن من مرهم تو شانه ام محرم آن زلف پر از فتنه و شر از فراقت تلفم گشته خیالت علفم که دلم را شکمی شد ز تو پرجوع بقر من ندانم چه کسم کز شکرت پرهوسم ای مگس ها شده از ذوق شکرهات شکر پرده بردار صبا از بر آن شهره قبا تا ز سیمین بر او گردد کارم همه زر چند گویی تو بجو یار وزو دست بشو در دو عالم نبود یار مرا یار دگر چون خرد ماند و دل با من ای خواجه بهل ماه و خورشید که دیدست در اعضای بشر چون که در جان منی شسته به چشمان منی شمس تبریز خداوند تو چونی به سفر مولانا بلخی