مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف ر - ز
غزل شمارهٔ ۱۰۷۸: شادیی کان از جهان اندر دلت آید مخر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شادیی کان از جهان اندر دلت آید مخر شادیی کان از دلت آید زهی کان شکر بازخر جان مرا زین هر دو فراش ای خدا پهلوی اصحاب کهفم خوش بخسبان بی خبر سایه شادیست غم غم در پی شادی دود ترک شادی کن که این دو نسکلد از همدگر در پی روزست شب و اندر پی شادیست غم چون بدیدی روز دان کز شب نتان کردن حذر تا پی غم می دوی شادی پی تو می دود چون پی شادی روی تو غم بود بر ره گذر یاد می کن آن نهنگی را که ما را درکشد تا نماند فهم و وهم و خوب و زشت و خشک و تر همچو شمع نخل بندان کآتشش در خود کشد کاغذ پرنقش و صورت درفتد در آب در مولانا بلخی