مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف ر - ز
غزل شمارهٔ ۱۰۶۸: نیشکر باید که بندد پیش آن لبها کمر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نیشکر باید که بندد پیش آن لب ها کمر خسروی باید که نوشم زان لب شیرین شکر بلک دریاییست عشق و موج رحمت می زند ابر بفرستد به دوران و به نزدیکان گهر صد سلام و بندگی ای جان از این مستان بخوان جام زرین پیش آر و سیم بر ای سیمبر پشت آنی تو که پشتش از غم و محنت شکست آب آنی که ندارد هیچ آبی بر جگر پخته شد نان دلی کز تف عشق تو بسوخت شد زبردست ابد آن کز تو شد زیر و زبر زان سر مستانش رست از خنجر قصاب مرگ که نبودند اندر این سودا چو ساطوری دوسر می بیار ای عشق بهر جان فرزندان خویش محو کن اندیشه ها را زان شراب چون شرر دی بدادی آنچ دادی جمع را ای میرداد بخش امروزینه کو ای هر دمی بخشنده تر بس کن و پرده دگر زن تا نگردد کس ملول می پر از باغی به باغی این چنین کن پرشکر مولانا بلخی