مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف ر - ز
غزل شمارهٔ ۱۰۴۴: به ساقی درنگر در مست منگر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به ساقی درنگر در مست منگر به یوسف درنگر در دست منگر ایا ماهی جان در شست قالب ببین صیاد را در شست منگر بدان اصلی نگر کغاز بودی به فرعی کان کنون پیوست منگر بدان گلزار بی پایان نظر کن بدین خاری که پایت خست منگر همایی بین که سایه بر تو افکند به زاغی کز کف تو جست منگر چو سرو و سنبله بالاروش کن بنفشه وار سوی پست منگر چو در جویت روان شد آب حیوان به خم و کوزه گر اشکست منگر به هستی بخش و مستی بخش بگرو منال از نیست و اندر هست منگر قناعت بین که نرست و سبک رو به طمع ماده آبست منگر تو صافان بین که بر بالا دویدند به دردی کان به بن بنشست منگر جهان پر بین ز صورت های قدسی بدان صورت که راهت بست منگر به دام عشق مرغان شگرفند به بومی که ز دامش رست منگر به از تو ناطقی اندر کمین هست در آن کاین لحظه خاموشست منگر مولانا بلخی