مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف ر - ز
غزل شمارهٔ ۱۰۳۷: گیرم که بود میر تو را زر به خروار
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گیرم که بود میر تو را زر به خروار رخساره چون زر ز کجا یابد زردار از دلشده زار چو زاری بشنیدند از خاک برآمد به تماشا گل و گلزار هین جامه بکن زود در این حوض فرورو تا بازرهی از سر و از غصه دستار ما نیز چو تو منکر این غلغله بودیم گشتیم به یک غمزه چنین سغبه دلدار تا کی شکنی عاشق خود را تو ز غیرت هل تا دو سه ناله بکند این دل بیمار نی نی مهلش زانک از آن ناله زارش نی خلق زمین ماند و نی چرخه دوار امروز عجب نیست اگر فاش نگردد آن عالم مستور به دستوری ستار باز این دل دیوانه ز زنجیر برون جست بدرید گریبان خود از عشق دگربار خامش که اشارت ز شه عشق چنین است کز صبر گلوی دل و جان گیر و بیفشار مولانا بلخی