مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف ر - ز
غزل شمارهٔ ۱۰۲۸: ذاتت عسلست ای جان گفتت عسلی دیگر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ذاتت عسلست ای جان گفتت عسلی دیگر ای عشق تو را در جان هر دم عملی دیگر از روی تو در هر جان باغ و چمنی خندان وز جعد تو در هر دل از مشک تلی دیگر مه را ز غمت باشد گه دق و گه استسقا مه زین خللی رسته از صد خللی دیگر با لطف بهارت دل چون برگ چرا لرزد ترسد که خزان آید آرد دغلی دیگر هر سرمه و هر دارو کز خاک درت نبود در دیده دل آرد درد و سبلی دیگر ابلیس ز لطف تو اومید نمی برد هر دم ز تو می تابد در وی املی دیگر فرعون ز فرعونی آمنت به جان گفته بر خرقه جان دیده ز ایمان تکلی دیگر خورشید وصال تو روزی به جمل آید در چرخ دلم یابد برج حملی دیگر اجزای زمین را بین بر روی زمین رقصان این جوق چو بنشیند آید بدلی دیگر بر روی زمین جان را چون رو شرف و نوری در زیر زمین تن را چون تخم اجلی دیگر تا چند غزل ها را در صورت و حرف آری بی صورت و حرف از جان بشنو غزلی دیگر مولانا بلخی