مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف الف تا خ
غزل شمارهٔ ۵۰۷: کیست که او بنده رای تو نیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کیست که او بنده رای تو نیست کیست که او مست لقای تو نیست غصه کشی کو که ز خوف تو نیست یا طربی کان ز رجای تو نیست بخل کفی کو که ز قبض تو نیست یا کرمی کان ز عطای تو نیست لعل لبی کو که ز کان تو نیست محتشمی کو که گدای تو نیست متصل اوصاف تو با جان ها یک رگ بی بند و گشای تو نیست هر دو جهان چون دو کف و تو چو جان کف چه دهد کان ز سخای تو نیست چشم کی دیدست در این باغ کون رقص گلی کان ز هوای تو نیست غافل ناله کند از جور خلق خلق به جز شبه عصای تو نیست جنبش این جمله عصاها ز توست هر یک جز درد و دوای تو نیست زخم معلم زند آن چوب کیست کیست که او بند قضای تو نیست همچو سگان چوب تو را می گزند در سرشان فهم جزای تو نیست دفع بلای تن و آزار خلق جز به مناجات و ثنای تو نیست بشکنی این چوب نه چوبش کمست دفع دو سه چوب رهای تو نیست صاحب حوت از غم امت گریخت جان به کجا برد که جای تو نیست بس کن وز محنت یونس بترس با قدر استیزه به پای تو نیست مولانا بلخی