مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف الف تا خ
غزل شمارهٔ ۴۹۶: طرب ای بحر اصل آب حیات
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
طرب ای بحر اصل آب حیات ای تو ذات و دگر مهان چو صفات اه چه گفتم کجاست تا به کجا کو یکی وصف لایق چو تو ذات هر که در عشق روت غوطی خورد ریش خندی زند به هست و فوات شرق تا غرب شکرین گردد گر نماید بدو شکرت نبات جان من جام عشق دلبر دید لعل چون خون خویش گفت که هات جان بنوشید و از سرش تا پای آتشی برفروخت از شررات مست شد جان چنان که نشناسد خویشتن را ز می جز از طاعات بانگ آمد ز عرش مژده تو را که ز من درگذشت نور عطات مژده از بخششی که نتوان یافت به دو صد سال خون چشم و عنات که به هر قطره از پیاله او مرده زنده شود عجوز فتات گرش از عشق دوست بو بودی کی نگوسار گشتی هرگز لات چون شدی مست او کجا دانی تو رکوع و سجود در صلوات چونک بیخود شدی ز پرتو عشق جسم آن شاه ماست جان صلات چو بمردی به پای شمس الدین زنده گشتی تو ایمنی ز ممات داد مخدوم از خداوندیش بهر ملک ابد مثال و برات مولانا بلخی