مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف الف تا خ
غزل شمارهٔ ۴۹۳: تو مردی و نظرت در جهان جان نگریست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تو مردی و نظرت در جهان جان نگریست چو باز زنده شدی زین سپس بدانی زیست هر آن کسی که چو ادریس مرد و بازآمد مدرس ملکوتست و بر غیوب حفیست بیا بگو به کدامین ره از جهان رفتی و زان طرف به کدامین ره آمدی که خفیست رهی که جمله جان ها به هر شبی بپرند که شهر شهر قفس ها به شب ز مرغ تهیست چو مرغ پای ببسته ست دور می نپرد به چرخ می نرسد وز دوار او عجمیست علاقه را چو ببرد به مرگ و بازپرد حقیقت و سر هر چیز را ببیند چیست خموش باش که پرست عالم خمشی مکوب طبل مقالت که گفت طبل تهیست مولانا بلخی