مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف الف تا خ
غزل شمارهٔ ۴۶۴: نوبت وصل و لقاست نوبت حشر و بقاست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نوبت وصل و لقاست نوبت حشر و بقاست نوبت لطف و عطاست بحر صفا در صفاست درج عطا شد پدید غره دریا رسید صبح سعادت دمید صبح چه نور خداست صورت و تصویر کیست این شه و این میر کیست این خرد پیر کیست این همه روپوش هاست چاره روپوش ها هست چنین جوش ها چشمه این نوش ها در سر و چشم شماست در سر خود پیچ لیک هست شما را دو سر این سر خاک از زمین وان سر پاک از سماست ای بس سرهای پاک ریخته در پای خاک تا تو بدانی که سر زان سر دیگر به پاست آن سر اصلی نهان وان سر فرعی عیان دانک پس این جهان عالم بی منتهاست مشک ببند ای سقا می نبرد خنب ما کوزه ادراک ها تنگ از این تنگناست از سوی تبریز تافت شمس حق و گفتمش نور تو هم متصل با همه و هم جداست مولانا بلخی