مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف الف تا خ
غزل شمارهٔ ۴۴۳: از دل به دل برادر گویند روزنیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از دل به دل برادر گویند روزنیست روزن مگیر گیر که سوراخ سوزنیست هر کس که غافل آمد از این روزن ضمیر گر فاضل زمانه بود گول و کودنیست زان روزنه نظر کن در خانه جلیس بنگر که ظلمت است در او یا که روشنیست گر روشن است و بر تو زند برق روشنش می دان که کان لعل و عقیق است و معدنیست پهلوی او نشین که امیر است و پهلوان گل در رهش بکار که سروی و سوسنی است در گردنش درآر دو دست و کنار گیر برخور از آن کنار که مرفوع گردنیست رو رخت سوی او کش و پهلوش خانه گیر کان جا فرشتگان را آرام و مسکنیست خواهم که شرح گویم می لرزد این دلم زیرا غریب و نادر و بی ما و بی منیست آن جا که او نباشد این جان و این بدن از همدگر رمیده چو آبی و روغنیست خواهی بلرز و خواه ملرز اینت گفتنیست گر بر لب و دهانم خود بند آهنیست آهن شکافتن بر داوود عشق چیست خامش که شاه عشق عجایب تهمتنیست مولانا بلخی