مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف الف تا خ
غزل شمارهٔ ۴۳۸: هر دم سلام آرد کاین نامه از فلانست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر دم سلام آرد کاین نامه از فلانست گویی سلام و کاغذ در شهر ما گرانست زین مرگ هیچ کوسه ارزان نبرد بوسه بینی دراز کردن آیین نر خرانست هر جا که سیمبر بد می دانک سیم بر بد جان و جهان مگویش کان جان ز تو جهانست بتراش زر به ناخن از کان و چاره ای کن پنهان مدار زر را بی زر صنم نهانست گر حلقه زر نبودی در گوش او نرفتی در گوش حلقه زر بر طمع او نشانست ور زانک نازنینی بی سیم و زر ببینی چونک عنایت آمد اقبال رایگانست این یار زر نگیرد جانی بیار زرین زیرا که زر مرده آن سوی ناروانست سنگی است سرخ گشته صد تخم فتنه کشته مغرور زر پخته خام است و قلتبانست خامش سخن چه باید آن جا که عشق آید کمتر ز زر نباشی معشوق بی زبانست مولانا بلخی