مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف الف تا خ
غزل شمارهٔ ۴۱۸: سر مپیچان و مجنبان که کنون نوبت توست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سر مپیچان و مجنبان که کنون نوبت توست بستان جام و درآشام که آن شربت توست عدد ذره در این جو هوا عشاقند طرب و حالت ایشان مدد حالت توست همگی پرده و پوشش ز پی باشش تو است جرس و طبل رحیل از جهت رحلت توست هر که را همت عالی بود و فکر بلند دانک آن همت عالی اثر همت توست فکرتی کان نبود خاسته از طبع و دماغ نیست در عالم اگر باشد آن فکرت توست ای دل خسته ز هجران و ز اسباب دگر هم از او جوی دوا را که ولی نعمت توست ز آن سوی کآمد محنت هم از آن سو است دوا هم از او شبهه تو است و هم از او حجت توست هم خمار از می آید هم از او دفع خمار هم از او عسرت تو است و هم از او عشرت توست بس که هر مستمعی را هوس و سوداییست نه همه خلق خدا را صفت و فطرت توست مولانا بلخی