مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف الف تا خ
غزل شمارهٔ ۴۰۷: چشم پرنور که مست نظر جانانست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چشم پرنور که مست نظر جانانست ماه از او چشم گرفتست و فلک لرزانست خاصه آن لحظه که از حضرت حق نور کشد سجده گاه ملک و قبله هر انسانست هر که او سر ننهد بر کف پایش آن دم بهر ناموس منی آن نفس او شیطانست و آنک آن لحظه نبیند اثر نور برو او کم از دیو بود زانک تن بی جانست دل به جا دار در آن طلعت باهیبت او گر تو مردی که رخش قبله گه مردانست دست بردار ز سینه چه نگه می داری جان در آن لحظه بده شاد که مقصود آنست جمله را آب درانداز و در آن آتش شو کآتش چهره او چشمه گه حیوانست سر برآور ز میان دل شمس تبریز کو خدیو ابد و خسرو هر فرمانست مولانا بلخی