مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف الف تا خ
غزل شمارهٔ ۳۶۴: تا نقش خیال دوست با ماست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا نقش خیال دوست با ماست ما را همه عمر خود تماشاست آن جا که وصال دوستانست والله که میان خانه صحراست وان جا که مراد دل برآید یک خار به از هزار خرماست چون بر سر کوی یار خسبیم بالین و لحاف ما ثریاست چون در سر زلف یار پیچیم اندر شب قدر قدر ما راست چون عکس جمال او بتابد کهسار و زمین حریر و دیباست از باد چو بوی او بپرسیم در باد صدای چنگ و سرناست بر خاک چو نام او نویسیم هر پاره خاک حور و حوراست بر آتش از او فسون بخوانیم زو آتش تیزاب سیماست قصه چه کنم که بر عدم نیز نامش چو بریم هستی افزاست آن نکته که عشق او در آن جاست پرمغزتر از هزار جوزاست وان لحظه که عشق روی بنمود این ها همه از میانه برخاست خامش که تمام ختم گشته ست کلی مراد حق تعالاست مولانا بلخی