مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف الف تا خ
غزل شمارهٔ ۳۴۸: صدایی کز کمان آید نذیریست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
صدایی کز کمان آید نذیریست که اغلب با صدایش زخم تیریست مؤثر را نگر در آب آثار کاثر جستن عصای هر ضریریست پس لا تبصرونت تبصرونی ست بصر جستن ز الهام بصیریست تو هر چه داری نه جویانش بودی طلب ها گوش گیری و بشیریست چنان کن که طلب ها بیش گردد کثیرالزرع را طمع وفیریست مشو نومید از ظلمی که کردی که دریای کرم توبه پذیریست گناهت را کند تسبیح و طاعات که در توبه پذیری بی نظیریست شکسته باش و خاکی باش این جا که می جوید کرم هر جا فقیریست کرم دامن پر از زر کرد و آورد که تا وا می خرد هر جا اسیریست عزیزی بخشد آن کس را که خواری ست بزرگی بخشد آن را که حقیریست که هستی نیستی جوید همیشه زکات آن جا نیاید که امیریست ازیرا مظهر چیزیست ضدش از این دو ضد را ضد خود ظهیریست تو بر تخته سیاهی گر نویسی نهان گردد که هر دو همچو قیریست بود فرقی ز تری تا ترست خط چو گردد خشک پنهان چون ضمیریست خمش کن گر چه شرحش بی شمارست طبیعت ها عدو هر کثیریست مولانا بلخی